انرژی مثبتهای مامان ، عشق من هستید
چند روزه كه خيلي تو فكر انرژي مثبتم. همه اون رو هم از شما نفسهاي زندگيم ميگيرم تموم انرژي و بودنم با شماست عزيزاي دلم. راستي پزيشب با هم البته بدون بابايي رفتيم و حسابي خوش گذرونديم،اولش رفتيم يه خورده گشتي توي خيابونا زديم و بعدشم يه شيرموز بستني مشت زديم توي رگ. هرچند سينايي گلم خوابيده بودي و وقتي بيدار شدي يه كوچولو غر زدي اما ختم به خير شد.امروزم تولد يكي از همكارام بود و ديشب با شما دوتا گلم رفتم خريد ، توي مغازه هرچي تونستي سينا جونم آتيش سوزوندي كه صداي آقاهه در اومد و بيچاره از منم كلي معذرت خواهي كرد آخه رفته بودي سر گرامافونش و ديگه.... امروز پنج شنبه است و كيميا جونم تعطيليشه و آقا سينا هم به تبع آبجي موند توي خونه ام...
نویسنده :
مامان
12:34